چطور برای اولین پروژه هام مشتری جذب کنم؟

قطعا یکی از پرتکرار ترین سوالاتی که ذهن همه افراد رو بعد از یادگرفتن یک مهارت درگیر میکنه، موضوع جذب مشتری و بازاریابیه. فرق نمیکنه چه مهارتی باشه، چه یادگرفتن نرم افزار فتوشاپ، پریمیر، ایلوستریتور، ایندیزاین و … باشه یا طراحی سایت و وردپرس و فیگما!

همه با این موضوع درگیری دارن و اصلا شاید بشه گفت اصل چیزی که ما رو به مقصد میرسونه همین مهارته! همین مهارت پروژه گرفتن، مهارت فروشندگی و یا متقاعدسازی مشتری برای اینکه خدمات خودش رو بجای سپردن به دیگران به ما بسپره. میگید نه؟!

انصافا برید توی فکر و خاطراتتون. چندبار تا حالا شده که دیدید یک کارفرمای شناخته شده یا یک برند مشهور سفارش خودش رو به یک شخص یا شرکت دیگه داده و اون سفارش با کیفیتی نه چندان قابل توجه انجام شده؟ توی دلتون با خودتون نگفتید بابا این چیه من اگه پشت پروژه بودم قطعا فلان مهارت و فلان تکنیک رو اجرا میکردم و کار چندین مرتبه بهتر از اینی که در اومده در میومد!

همه ما کسایی که توی این حوزه کار میکنیم تجربه مشابه این رو داشتیم. اما واقعیت اینه که مهارت درسته که جایگاه داره، سلیقه جایگاه داره شناخت ابزارها و مبانی هنری جایگاه داره، اما نهایتا همه اینها با مهارتی به نام فروش و هنر مذاکره و متقاعد سازی به سرمنزل مقصد میرسن!

اگه بخوام یک حرفی رو خیلی رک و راست بهتون بگم، برید فروش یاد بگیرید. مهارت هنریتون مهمه، اما فروشه که در برابر هنره شما یک میزان مشخص و رضایت بخشی از پول رو بهتون میرسونه! نه اینکه برید از این پکیج های اینستاگرامی رو بگیرید که میگن 3 ماهه از 0 برس به درآمد +100 میلیون! برید کتاب بخونید. تلفن دست گیرید زنگ بزنید با افرادی که پتانسیل تبدیل به مشتری شما شدن رو دارن. برید حضوری ویزیت کنید.

قرار نیست اونها تبدیل به مشتری شما بشن، عقلانی و منطقی هم نگاه کنید شاید توی این روزگار مسخره باشه که با وجود ابزارهای دیگه مثل دیجیتال مارکتیگ و تلفن مارکتینگ اینکارو بکنید. اما واقعیت اینه که اعتماد به نفسی که ویزیت حضوری و صحبت کردن و هم کلام شدن با بقیه آدم ها داره هیچی نداره!

ترس و خجالتتون رو بذارید کنار و برید توی دل ترستون، بذارید نه بشنوید. نرخ شکست خوردنتون رو 2-3 برابر کنید! و حدس بزنید چی میشه… نرخ موفقیتتون هم 2-3 برابر میشه. این همه ماجرا نیست، این تازه قبل از زمانیه که بخورید به قانون مرکب و تصاعد مشتری گرفتن.

اما بریم سراغ چندتا راهکاری که میتونن عملیاتی توی یک هفته به شما پروژه بدن تا بالاخره کسب درآمد کنید.

1- وبسایت های فریلنسینگ

برید سراغ وبسایت های فریلنسینگ و پروفایل خودتون رو ثبت نام کنید. برید نمونه کارهای خودتون رو توش تکمیل کنید و کامل خودتون رو معرفی کنید. بنویسید چه مهارت هایی دارید و چطور میتونید به اشخاص، سازمان ها یا شرکت ها کمک کنید تا به درآمد بیشتری برسن. بهشون بگید چه ارزشی براشون خلق میکنید.

بعد از انجام این کار نوبت اینه که برید توی بخش پروژه های مرتبط با زمینه کاری خودتون و روزانه چندبار چک‌ش کنید تا از جدیدترین سفارش ها مطلع باشید. به محض اینکه سفارش کاری رو دیدید و بعد از بررسی متوجه شدید که مهارت هاتون باهاش تطابق داره پیشنهاد همکاری براشون بفرستید و سعی کنید با متنی که مینویسید بهشون اطمینان خاطر بدید که شما برای انجام ای پروژه عالی و بهترین گزینه هستید. تو رو خدا نرید سراغ قیمت وحشتناک پایین دادن یا تحویل پروژه توی 2-3 روز که مشتری بیاد بگه واای چه ارزون و سریع! بخدا این روش اصلا مناسب نیست و مشتری های ارزشمندی براتون جذب نمیکنه و تازه رزومه معتبری هم براتون نمیسازه!

2-بقیه رو توی پروژه گرفتن خودت شریک کن!

ببینید آدما یا یک کاری رو برای رسیدن به یک لذت انجام میدن، یا برای فرار از یک رنج. این یک اصل روانشناسیه که بشدت توی بازاریابی و فروش هم رایجه. اینکه میرید به دوستان و آشنایانتون میگید فلانی من طراح سایتم، طراح گرافیکم و … اگه کاری بود مشتری بود به من ارجاعش بده عالیه. اما خودتون رو بذارید جای طرف. اون شخص باید واقعا آدم باحالی باشه و قلبا دوستون داشته باشه که بگه اوکی بذار برای رفیقم دنبال مشتری بگردم ببینم کی نیاز به این خدمات داره.

بجای اینکار بهشون بگید من به شما 10-15 درصد کمیسیون میدم، اگر برای من سفارش طراحی لوگو، سایت و … بیارید. اینطوری شک نکنید که همه توی گوششون زنگی که به صدا درآوردید میمونه. فکر کنید یک پروژه طراحی سایت 15-20 میلیونی گرفتید، واقعا 10-15 درصدش هم چیزی نیست که نشه داد. اما اطرافیان و دوستان شما براشون انگیزه خیلی خوبی ایجاد میشه که همیشه گوش به زنگ فرصت ها باشن تا برای شما مشتریان احتمالی رو بفرستن و فقط با همین کار ساده یک درآمد غیرفعال حدود 2 میلیونی برای خودشون بسازن!

3-حضور مستمر، دائم و فعال در شبکه های اجتماعی!

میدونستید هم دوره با داوینچی یک هنرمندی بوده به نام آنتونیو آندرایچی؟ این هنرمند خیلی ماهر بوده و بشدت نسبت به کالبد انسان شناخت دقیق داشته و استاد خیلی از نقاشان و هنرمندان دوره رنسانس اروپا بوده. همه منقدین هنری معتقدن این هنرمند چند سر و گردن نسبت به داوینچی و باقی هنرمندان رنسانس بالاتر بوده. اما این هنرمند یک ضعفی داشته و این ضعف عدم توان برقراری ارتباط با دیگران بوده و بخاطر همین موضوع هیچ وقت توی جمع های هنری و بزرگان اون دوره حضور پیدا نمیکرده. هیچ وقت آثار هنری خودش رو برای همگان به نمایش نمیگذاشته و سعی میکرده همیشه پنهان از چشم دیگران آثار هنری خودش رو خلق کنه. متاسفانه آندرایچی هیچوقت نه قدرش دونسته شد نه تونسته به جایگاه اجتماعی خوبی برسه و درآمد مناسبی داشته باشه.

حالا یک لحظه از بار درام موضوع بیایم بیرون. این شخص خیالی بود. ولی اصلا بود و نبودش فرقی به حال امروز ما میکرد؟ اصا کسی تا امروز میشناختش؟ اصلا کسی ازش اثر پذیرفته بود و یا جریانی رو تونسته بود رهبری کنه؟ قطعا نه

ببینید، اگر ما بهترین محصول-خدمت-هنر و … رو هم داشته باشیم ولی دیده نشیم و کسی از بودن ما اطلاعی نداشته باشه، بودن و نبودنمون فرقی نخواهد کرد. چون نه توی زندگی خودمون اثر میذاریم نه توی زندگی دیگران.

پس دوستان حضور داشته باشید. اثر گذاری و خلق ارزش وابسته به حضور مستمر و فعال شماست. شما تا دیده نشید و نباشید کسی بهتون سفارشی نمیده، درآمدی کسب نمیکنید و اعتباری هم بدست نمیارید. کارهاتونو توی اینستاگرامتون بذارید. توی سایتتون بذارید. کانال های ارتباطی فعال با مخاطبین خودتون بسازید.

موافقید این مقاله قسمت دوم داشته باشه؟ بازم راهکاری داریم برای جذب مشتری...

Payam-Parsa وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *